امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

يكي از همين روزها...........

يا حسين

سلام خداي مهربونم ... خداي لطيف تر از ابرهاي سپيد خدا جونم تنها كسي كه مي شه ازش خواست تويي.......... ژ خدايا! درد مريضها و كسايي كه مثل من و دوستام كه بچه دار نمي شيم و خودت ...تنها خودت....بايد درمان كني خدايا تو اگه نخواي ما به كي رو بندازيم ....خدايا كمكمون كن.... تو بايد بخواهي ...خدايا دلتنگم به داد بنده ات برس چجوري ازت بخواهم كه بهمون نگاه كني.........خدايا! خدايا تو رو به حق امام حسين (ع)...كه محرمش فرداست ....تو رو به حق گريه هاي بچه هاش...... خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خودت بهمون نگاه كن .......يا امام حسين تو خودت از خدا بخواه ........من كه بدم........تو در ...
25 آبان 1391

دل نوشته اي بعد از مدتها ....................

امروز اومدم بعد از مدتهاي زيادي كه به وبلاگت سر نزده بودم اومدم تا بنويسم ناراحت نشي چرا سر نزدم آخه گفته بودم تا نيومدي نيام وبت الانم كه اومدم نمي دونم هستي يا نه ممكن باشي ممكن هم هست نباشي امروز روز 36 پري هستم و 7روزه كه پري خانم نيومده تا شنبه صبر مي كنم بعد مي رم آز مي دم ببينم شما اومدي يا نه البته اميدوارم كه اومده باشي و دل من و بابايي رو اين ماه شاد شاد كني خدايا خداوندا خودم و سپردم به خودت تا برام بهترين رو رقم بزني كه تو دانا و توانايي هر چي بشه راضيم به رضايت خداجونم ........................ ...
3 آبان 1391

پدرم ...تاج سرم ......

هميشه مادر را به مداد تشبيه مي كردم كه با هر بار تراشيده شدن ، كوچك و كوچكتر مي شود ........... ولي پدر ..... يك خودكار شكيل و زيباست كه در ظاهر ابهتش را هميشه حفظ مي كند، خم به ابرو نمياورد وخيلي سخت تر از اين حرفهاست، فقط هيچكس نمي داند كه چقدر ديگر مي تواند بنويسد .................. ...
18 خرداد 1391

نردبان دلم شكسته است

نردبان دلم شكسته است مي شود براي من كمي  دعا كني؟ يا اگر خدا اجازه مي دهد كمي به جاي من خدا خدا كني ؟ راستش دلم مثل يك نماز بين راه خسته و شكسته است ميشود براي بي قراري دلم سفارشي به آن رفيق با وفا ( خدا ) كني ................................. ...
18 خرداد 1391

بدون عنوان

قويترين آدم جهان اوني نيست كه 250كيلو رو يه ضرب بزنه قويترين آدم جهان رنيكه با وجود نامرديها ، مزاحمتهاي اطرافيان ،زورگويي و ترس، هنوز تو اين جامعه درس مي خونه ! رانندگي ميكنه، كار مي كنه ، عاشق مي شه ، اعتماد مي كنه ، مادر مي شه و به بچه اش ياد مي ده ................... انسان باشه ................   ...
23 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

این ماهم شما نیومدی ، من و بابایی بازم منتظرت می مونیم خدا روشکر این ماه از نظر روحی خیلی بهتر هستم و بهم نریختم راضیم به رضای خدا مامانی جون تو هم اون بالا به خدا بگو که دوست داری زودتر بیای پیش ما و زندگی دو نفره ما رو رنگ و بوی دیگه ای بدی خلاصه ماماني من هر شب كه بابابايي مي رم مسجد براي اومدن زودتر شما دعا مي كنم شما هم ازخداي مهربون همين و بخواه دوست دارم و بي قرار اومدنت هستم گلم ...
13 ارديبهشت 1391